محمد حسين ظريفيان يگانه
«رسانه همان پيام است» ـ اين سخن را جوهره انديشه مارشال مك لوهان، مبدع نظريه دهكده جهاني، دانستهاند كه با شناخت منظومه فكري او و ديگر همسلكانش در مغرب زمين درمييابيم كه برداشت ايشان از كاركرد رسانه در پروژه جهانيسازي بيهوده و ناروا نيست. آنچه موجب حيرت ميشود، غفلت كساني است كه در اين سوي زمين هنوز رسانه را ابزار ميپندارند. صورت مسأله اما بسيار ساده است. پروژه جهانيسازي و نه جهاني شدن – كه غرب مدرن اصرار دارد اين هژموني را در قالب «شدن» به كار برد ـ در آغاز با تكيه بر گزارههاي اقتصادي قدم به عرصة گفتمان جهاني نهاد؛ ولي ديري نپاييد كه مأموريت نهان خود را در ابعاد سياست و فرهنگ فاش ساخته و سعي در تحميل ارادة خويش بر جهان و ديگرگوني هويتها دارد. از آن روست كه ارتباطات به عنوان كليديترين علم و صنعت اين آوردگاه هيچگاه چون امروز اهميت نداشته و اين همه به رشد سرسامآور رسانههاي ديجيتال انجاميده است؛ رشدي كه با اخراج ادراكات بشري از قالبهاي زمان، مكان، تاريخ، فرهنگ و در يك كلمه «هويت بومي»، همه چارچوب هاي اساسي بشري را ميشكند...