ابوالفضل عليدوست ابرقويي
عقربه سن و سالش عدد شانزده يا هفده را نشان ميداد. دو چشمانش ورزشكار معروف را بدرقه ميكرد. التماسى از همه سر و وضعش ميباريد، به همان اندازه كه بياعتنايى و غرور از قامت ورزشكار جارى بود؛ غرورى كه ميبايست در ميدان مسابقه حريف را نشانه بگيرد، امّا گويى اكنون همه را جمع كرده تا اين نوجوان ملتمس را درماندهتر سازد! كاغذى كه در دست نوجوان بود نشان ميداد كه براى گرفتن يك امضاى يادبود اين همه را به استيصال و درماندگى نشسته است. امضا براى چه؟ لابد براى اين كه آن را به دوستان و رفقا نشان دهد و خوشحال از اين كه دستكم به اندازه يك امضا با آن ورزشكار همانندسازى كرده است. آخر قهرماندوستى ازويژگيهاى شخصيتى افراد در دوران نوجوانى است. حالا من بودم و چندين پرسش:...