«موقعي كه پدرم در بازار روسري ميفروختند، بعضيها ميآمدند و با تعجب به ايشان نگاه ميكردند و با ترديد ميپرسيدند «شما آقاي لاجوردي هستيد؟» وقتي جواب مثبت ميشنيدند، با حيرت تكرار ميكردند «خود خود آقاي لاجوردي؟» قيافه پدرم نسبت به اوايل انقلاب فرق كرده بود و خيليها ديگر ايشان را نميشناختند، مضافاً بر اينكه كسي توقع نداشت ايشان در مغازهاي فروشندگي كند.»...