راضيهسادات تنكابني
دو انسان بالغ و برخوردار از عقل و آزادي را تصور کنيد. هر کدام داراي نظام فکري مبتني بر اعتقاداتي است که اعمال او را راهبري و منافعش را صيانت ميکند و براي خطرات راه چاره مينمايد. حال اگر يکي از آنها چشم به منافع شخص دوم دوخته باشد، کدام راه براي تصاحب منافع او سادهتر و کارآمدتر است؟ آيا توسل به زور و برخورد فيزيکي در مقابل يک انسان آزاد و قوي راه مناسبي به نظر ميرسد؟ بيگمان خير. چراکه احتمال پيروزي و رسيدن به هدف، از شکست و صدمهديدن شخص سارق اگر کمتر نباشد، بيشتر نيست. اما اگر سارق به وسيلهاي بتواند شخص دوم را مطيع خود کند، به طوري که به خودي خود تسليم شود، در اين حال نه تنها منافع آن شخص بلکه وجود او نيز تحت اختيار سارق قرار گرفته است. در حقيقت سارق هم عقل شخص را دزديده است هم مال او را!...