مرضيه رجبي طوسي
بعد از انتشار فيلم عروسياش؛ ديگر هيچکس او را در جمع نميديد. تمام فکرش اين بود که فيلم چگونه و از کجا راهي سايتها و خانهها شده بود. آرزو ميکرد کاش معروف نبود و کسي او را نميشناخت. مدتها خود را در خانه حبس کرده بود و فکر اين که هر لحظه چه چشمهاي تجسسگري که با لذت به ناموسش و حريمش چشم دوخته، او را ميآزرد و تحت فشار اين افکار له شده بود. مدتها گذشت تا با خودش کنار بيايد و موضوع را تمام شده بداند. اتفاقي بود که افتاده بود و کاري نميتوانست انجام دهد. اما آهِ اين مرد دلشکسته دير يا زود دامنگير آنهايي خواهد شد که به راحتي از پرچينها و حصارها گذشته و به خود اجازه دادند تا به خانههاي مردم، به حريم امن ديگران سرک بکشند...