مر ضيه فلاحي
«فيدل» نه با آن يونيفورم سبزرنگ چريكي كه در طول سالهاي مبارزه از تن به در نكرده بود، كه با كت و شلوار به ايران آمد؛ 1380، اما بيست سال دير. چريكها مردهاند و چريكگرايي هم پيش از آن مرده است. آنكه به استقبال او ميآيد، نه ماركسيستها و مذهبيهايي كه كاريزماي مبارزه با استبداد را زوج انقلابي كاسترو و چهگوارا يافته، به او احترام ميگذاشتند، كه يك اصلاحطلب است. آيا نميتوان گفت كه اين دعوت برآيند تفكر موريانهزدهاي است كه انقلاب اسلامي را وامدار چريكهاي كاسترويي ميداند؟ حال آنكه انقلاب اسلامي ايران پيروز شد؛ اما نه با چريكهاي كاسترويسم كه با مبارزة تودهاي ياران خميني(ره). به راستي محمد خاتمي از اين دعوت به دنبال چه بوده است؟ زنده كردن انديشة پوسيدة مبارزات چريكي، اما نه با يونيفورم سبز كه با پوشيدن لباس رسمي يا رايزني بر اجراي پيچيدهترين مدل كودتاي خاموش براي بازگشت به متن تمدن غرب! هر چند كه بهاي آن تيشه زدن به آرمانهاي ملتي باشد كه غرب را تا پشت دروازههاي خود به عقب راند و ابهت پوشالي دو بلوك غرب و شرق را در مقابل قدرتي سوم در هم شكست. نوشتار پيش رو به منظور واكاوي دو چهره متفاوت از جريان زنجيرهاي «احزاب تندرو» در نيم قرن اخير سامان داده شده است...