اصغر جدايي
انسان مغرب زمين در بستر تمدنهاي باستاني خود آنچنان زيسته بود كه با آمدن شريعت مسيح نيز از چنبرة عقايد منبعث از نگاه مادي و طبيعتگرايانه محض رهايي نيافت. اين بستر و محدوديت نگري انسان غربي كه حتي دين تحريف شده مسيحيت نيز نتوانسته بود از وايكينگهاي جنگلنشين انسانهاي متمدني را بيافريند، هم دوره و هم عصر ظهور و پيشرفت تمدن درخشان اسلام بود. و اين هم زماني علتي بود تا بشر محصور و گرفتار در بنبست تمدن بشري، به فكر رهايي باشد. از همين رو عوامل رنسانس به اين ترتيب سامان يافته و بستر انقلاب فكري غرب را فراهم آوردند...