الهام رضايي
فرآيند جهاني شدن، خواسته يا ناخواسته در حال شكلگيري است. اين فرآيند در همة عرصههاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و ... به وقوع ميپيوندد و در اين بين عرصة فرهنگ كه به طور عمده با توليدات مادي و ملموس همچون فيلم، عكس، موسيقي، مد و ... همراه است، اهميتي ويژه مييابد. در حقيقت، فرهنگ برخلاف حوزههاي ديگر، جرياني مرتبط با نهادينه شدن هنجارها و رسوم يك كشور در طول تاريخ به شمار ميآيد؛ به همين دليل، زماني كه از جهاني شدن در عرصة فرهنگ سخن به ميان ميآيد، همواره اين دغدغه وجود دارد كه مبادا همگراييهاي جهاني به دليل ويژگي فرهنگهاي بومي در هم بشكند و يا جهاني شدن معكوس رخ دهد. به عبارت ديگر، فرهنگهاي ساير كشورها در برابر فرهنگ كشورهاي پيشرفته به تقويت وجوه خاص فرهنگي خود اهتمام ورزند. با وجود اين، دو ديدگاه كلي درباره روند جهاني شدن وجود دارد؛ «ديدگاه اول متعلق به كساني است كه اعتقاد دارند فرآيند جهاني شدن به طور طبيعي ايجاد شده و اگرچه نابرابريهايي در آن وجود دارد، اما كشورها امكان تأثيرگذاري بر آن را دارا ميباشند. ديدگاه دوم از اين روند به جهاني كردن تعبير ميكنند و معتقدند جهاني كردن، پروژهاي طراحي شده توسط كشورهاي توسعه يافته به خصوص آمريكا ميباشد كه در حقيقت دنبالهرو امپرياليسم است.»...