محمدحسين فرجنژاد
باورم نميشد! حتّي مسيح را هم؟! ولي بايد حرف او را ميپذيرفتم. او، فيلم «آخرين وسوسه مسيح» را بيطرفانه معرفي ميكرد. در فيلم «مصائب مسيح» ديده بودم كه کارگردان منطبق بر انجيل، قصه فيلم را با داستانپردازي مفصّلي پيش برده بود ولي مگر ميتوان مسيح را هم تابع وسوسههاي شيطاني معرّفي كرد؟ بعد از نقد «مصائب مسيح»، آن جوان با چه آب و تابي از آرشيو مفصّل و تخصّصي فيلمهاي هاليوودياش صحبت ميكرد. همچنين از تخصصش در فهم و نقد فيلمهاي هنري و اصيل ميگفت كه انگار من گناهكارم كه بدون نقد و بررسي «آخرين وسوسه مسيح» به نقد «مصائب مسيح» پرداختهام. يادم ميآيد همان جا با احتياط به اوگفتم: حتماً فيلم را خواهم ديد ولي فكر نميکنم فيلمي با چنين نامي، چندان بيطرف هم باشد و اساساً آيا ميتوانيم هنر بيطرف داشته باشيم يا نه؟ بايد دقّت كرد. اصلاً مگر ميشود انسان در تعقّلش فكري كند كه هم غير رحماني و هم غير شيطاني باشد؟ فكري بيطرف! نميدانم، بايد هر دو بيشتر تأمل كنيم...