عاطفه خرمي
زن، يك انسان،يك بشر، يك ابزار، در مرتبتي برابر با مرد يا در درجهاي پستتر و پايينتر، جنس اول يا جنس دوم، يك شرِّ اجتنابناپذير يا ماية سكونت و آرامش دل؟! و يا ... .
زن واژهاي پيچيده است كه ميتوان در وصف فلسفة وجود، حقوق و منزلت و تواناييهاي او سطرها و سطرها نگاشت، بر طبل توخالي «تشابه حقوق زن و مرد» با نام فريبنده «تساوي حقوق» كوبيد، اعلاميه صادر كرد،كنوانسيون به تصويب رساند و با واژگاني زيبا و فريبنده آنهايي را كه بويي از درك اسرار خلقت و فلسفة آفرينش به مشامشان نرسيده به تحسين واداشت. موجودي كه نيمي از جامعة انساني را به خود اختصاص داده و به راستي ادّعاي آن ميرود كه در طول تاريخ بشر از آسيبپذيرترين اقشار جامعه بوده است. حتّي در مقاطعي، از طبيعيترين و مسلّمترين حقوق خود از سر اجبار يا تسليم يا عدم آگاهي محروم بوده است. در اين نوشتار سعي خواهيم كرد نگاهي كوتاه و گذرا به بحث حقوق و شخصيت زن از ديدگاه آخرين رسول آزادي و رحمت و مكتب نوراني او در مقايسه با تفكّر حقوق بشر مداران عصر معاصر داشته باشيم...