مرضيه فلّاحي
اين نيز، قصّة همان کبک معروف است و برف معروفتر... .«روبرت کوپلند» کارشناس وابسته به وزارت دفاع آمريکا، همزمان با ورود نيروهاي نظامي کشورش به افغانستان، اذعان کرد: «براندازي و تغيير رژيم در ايران را همانطور که در روسيه و اروپاي شرقي تجربه شده است، ميتوان و بايد از طريق کمک به مطبوعات و رسانههاي وابسته و تهيه تسهيلات لازم ... براي مخالفان انجام داد.» به نظر ميرسد سران استکبار جهاني که چندي است شاهمهرههاي سوخته خود را در ايران با تجويز قرصهاي «توهّمزا»! نسخهپيچ کردهاند، پيشتر خود مصرفکنندة آن بودهاند! آيا کوپلند و سناتورهايي که درِ کنگرة آمريکا را براي مذاکره با نمايندگان مورد نظر در مجلس شوراي اسلامي با هدف تغيير و براندازي نظام جمهوري اسلامي باز گذاردهاند، بيخبر از آنند که اين هجمههاي استعماري نيز جز نزد دخمهنشينان ريزهخوارشان، براي ملّتي که دمل چرکين «آژاکس» را در 18 تير 1378 سر باز شده ميديد، هيچ رنگ و لعابي ندارد!؟ اين جستار در چهارچوب نگرش تحليلي به بازخواني «کودتاي خاموش» پس از افول حاکميت مشروطه در ايران و بازيابي سمپاتهاي فکري آن در نهانخانة فتنة کوي دانشگاه پرداخته است...