انقلابهاي رنگين، كودتاهاي آرام و بدون خونريزي و بيسر و صدايي هستند. اين كشتار نرم، به بسترها و زمينههايي براي شعلهور ساختن انگيزه حاميان و سوزاندن فرصتها و هدر دادن قواي مخالفانش، نياز جدي دارد. گونهها و نمونههاي اين كودتاها را ميتوان در عهدين و الواح تاريخ جست. گوساله سامري و نفير شگفتانگيزش، آنسان ياران موساي كليم را آشفته خاطر و پريشان، از گرد حقيقت دور ساخت كه اگر فرمان شديد اللحن آسماني نازل نميگشت، زماني نميگذشت كه از دين موسوي، نه فرماني ميماند و نه الواحي و نه توراتي. به آتش كشيدن و خاكستر پراكندن گوساله زرين و خوشآواي سامري، خواب فريباي زود هنگام قبطيان را از سر پرانيد تا كه هم «تاك بماند و هم نام تاك نشان». قصه نيرنگ و فريبايي سامريها همواره نسخه قابل تكرار و تجويز كينهتوزان و دشمنان راه نوراني حق و حقيقت است. قصهاي تكرار شده در نقطه نقطه عالم كه شيطان و اسلافش براي فروپاشي و از هم گسستن جبهه و صفوف مردان حق و حقيقت به كار بسته و ميبندند. قصهگوي اين قصههاي رنگين، نه شهرزاد، كه شهرتطلبان مكّارهاي هستند، در پس هزار توي انديشههاي شيطاني و ماورايي. قصه گوياني كه هزار و يك شب حادثه را به طرفة العيني در هياهو و غوغاي رسانهاي در كودتاهايي رنگي، نه به رنگ خون بلكه به ارغوان و زعفران، تومار هستي ملتي را ميپيچند. آنچه در پيش روست گذري است كوتاه بر سو استفاده انديشههاي مكاتب شبه عرفاني، در توجيه ظلم و ستم و حمايت و بهرهگيري زورمداران تاريخ از آنان در براندازي حكومتها، كودتاها، توجيه ظلم و ستم و منحرف نمودن قوا و روحيه مبارزاتي ملل از رويارويي با ظلم...