كنار تار بريده لرزان ميايستم
اما موسيقى مرا به دنبال خود ميبرد
فرياد ميزنم بر اوج:
چه كسى از ما به غرناطه خيانت كرد
رنج شاعران و خوشههاى گندم فقيران را فروخت؟
كدام يك از ما - بر باروها - مُرد؟
اكنون، آهنگى آميخته به گريه انسانى
اوج ميگيرد و فرو مينشيند،
نوازنده كور
بر تلرها
خون ميريزد...